کلمه صیاد در خيلي از ادبيات و شعر ها وجود داره .
دلیل خوبی براش هست ، دلیلش اینه که رفتار صیاد ها می تونه درس های بزرگی به ما بده .
درس اول : هیچکس براش مهم نیس تو چی میخوای ، اگه میخوای اون جور که تو دوس داری باشن باید با زیرکی به اون سمت هدایت شون کنی ، همون جور که شیر ها بوفالو ها رو هدایت میکنن تا از هم جدا بشن و بتونن شکار شون کنن
، وگرنه گله بوفالو ها چیزی حریف شون نیست.(بدون اینکه طرفت بفهمه به سمتی که میخوای هدایتش کن)
درس دوم : یه صیاد تنها زمانی میتونه شکار کنه که صیدش فکر کنه نمیتونه شکستش بده ، اگه فقط یکبار ضعف نشون بده اون روز پایان عمرشه (مراقب رفتارت باش و همیشه جوری رفتار کن که انگار همه چیز تحت کنترلته و همه چیز طبق نقشه تو پیش رفته ، وگرنه نابود میشی)
درس سوم : تا زمانی تو رعب آوری که در بالای صخره نظاره گر باشی، اگر بیش از حد حمله کنی و صید کنی ، صید ها از ترس جان مقابلت می ایستند . به قول معروف گربه رو بغل دیوار گیر ننداز .(کشنده حمله کن ، ولی چپ و راست به صید ها حمله نبر فقط زمانی از روی صخره بلند شو که جان یک صید رو بگیری ، وگرنه حمله های تو تکراری میشن و ابهت صیادیت رو از دست میدی)
درس چهارم : شکست فقط به معنای زخمی شدن نیست . زخم ها در برخی مواقع به درد میخورن اگر زخمی شدی اشکالی نداره ولی جوری رفتار نکن که صیدت مغرور بشه یا اون رو بکش یا باهاش دوست شو . یا اون رو میکشی یا از جونش میگذری این تو رو بد نام نمیکنه ، فقط چون اون صید رو مدیون خودت میکنی ، بعدا می تونی ازش استفاده کنی .( بهترین دوستان دشمنان قدیمن چون فهمیدن با جنگ با تو چیزی به دست نمیارن نبخش ولی ازشون استفاده کن و به روی خودت نیار )
با توجه به دنیای هزار رنگ و هزار خصلت ما اینا حداقل چیز هاییه که باید بدونی و رعایت کنی وگرنه شکستت حتمیه!!
کلمه صیاد در خيلي از ادبيات و شعر ها وجود داره .
دلیل خوبی براش هست ، دلیلش اینه که رفتار صیاد ها می تونه درس های بزرگی به ما بده .
درس اول : هیچکس براش مهم نیس تو چی میخوای ، اگه میخوای اون جور که تو دوس داری باشن باید با زیرکی به اون سمت هدایت شون کنی ، همون جور که شیر ها بوفالو ها رو هدایت میکنن تا از هم جدا بشن و بتونن شکار شون کنن
، وگرنه گله بوفالو ها چیزی حریف شون نیست.(بدون اینکه طرفت بفهمه به سمتی که میخوای هدایتش کن)
درس دوم : یه صیاد تنها زمانی میتونه شکار کنه که صیدش فکر کنه نمیتونه شکستش بده ، اگه فقط یکبار ضعف نشون بده اون روز پایان عمرشه (مراقب رفتارت باش و همیشه جوری رفتار کن که انگار همه چیز تحت کنترلته و همه چیز طبق نقشه تو پیش رفته ، وگرنه نابود میشی)
درس سوم : تا زمانی تو رعب آوری که در بالای صخره نظاره گر باشی، اگر بیش از حد حمله کنی و صید کنی ، صید ها از ترس جان مقابلت می ایستند . به قول معروف گربه رو بغل دیوار گیر ننداز .(کشنده حمله کن ، ولی چپ و راست به صید ها حمله نبر فقط زمانی از روی صخره بلند شو که جان یک صید رو بگیری ، وگرنه حمله های تو تکراری میشن و ابهت صیادیت رو از دست میدی)
درس چهارم : شکست فقط به معنای زخمی شدن نیست . زخم ها در برخی مواقع به درد میخورن اگر زخمی شدی اشکالی نداره ولی جوری رفتار نکن که صیدت مغرور بشه یا اون رو بکش یا باهاش دوست شو . یا اون رو میکشی یا از جونش میگذری این تو رو بد نام نمیکنه ، فقط چون اون صید رو مدیون خودت میکنی ، بعدا می تونی ازش استفاده کنی .( بهترین دوستان دشمنان قدیمن چون فهمیدن با جنگ با تو چیزی به دست نمیارن نبخش ولی ازشون استفاده کن و به روی خودت نیار )
با توجه به دنیای هزار رنگ و هزار خصلت ما اینا حداقل چیز هاییه که باید بدونی و رعایت کنی وگرنه شکستت حتمیه!!