داستان مرد و همسرش در باغ وحش
مردي همسرش را به باغ وحش برد پس از کنار قفس میمون ها گذشتند و یکی از انها مشغول بازی با ماده خود یافتند
زن گفت چه داستان عاشقانه شگفت انگیزی!
وقتی از کنار قفس شیر رد شدند شیر را دیدند ساکت در سایه نشسته و شیر ماده اش دور از او بازی میکرد
زن گفت چه داستان عشق غم انگیزی!
شوهر چوب کوچکی به سمت شیر ماده پرتاب کرد و شیر هیجان زده شد و برای ماده خودش غرش بلند کرد!
وقتی چوب دوم به سمت میمون ماده پرتاب کرد
میمون . ماده ای خود را رها کرد و فرار کرد تا چوب به او برخورد نکند!
سپس مرد به همسرش گفت عزیز من فریب انچه که در انظار عمومی به نظرت میرسد نخور
کسانی هستند که با احساسات ساختگی خود مردم را فریب می دهند و کسانی هستند که احساسات خود در قلب هایشان با عشق حفظ میکنند
در زمان ما میمون های زیادی وجود دارد و شیرهای بسیار کم
داستان مرد و همسرش در باغ وحش مردي همسرش را به باغ وحش برد پس از کنار قفس میمون ها گذشتند و یکی از انها مشغول بازی با ماده خود یافتند زن گفت چه داستان عاشقانه شگفت انگیزی! وقتی از کنار قفس شیر رد شدند شیر را دیدند ساکت در سایه نشسته و شیر ماده اش دور از او بازی میکرد زن گفت چه داستان عشق غم انگیزی! شوهر چوب کوچکی به سمت شیر ماده پرتاب کرد و شیر هیجان زده شد و برای ماده خودش غرش بلند کرد! وقتی چوب دوم به سمت میمون ماده پرتاب کرد میمون . ماده ای خود را رها کرد و فرار کرد تا چوب به او برخورد نکند! سپس مرد به همسرش گفت عزیز من فریب انچه که در انظار عمومی به نظرت میرسد نخور کسانی هستند که با احساسات ساختگی خود مردم را فریب می دهند و کسانی هستند که احساسات خود در قلب هایشان با عشق حفظ میکنند در زمان ما میمون های زیادی وجود دارد و شیرهای بسیار کم
پسند
عشق
6
2 التعليقات 0 المشاركات 0 هدیه ها
هدایای ارسالی

برای حمایت از این پست،هدیه بفرستید