*
به روز رسانی های اخیر
-
لطفا وارد شوید، برای لایک کردن، اشتراک گذاری و نظر در مورد این!
-
صبرا جمیل وباللهی المستعانصبرا جمیل وباللهی المستعان
-
سلام الله علیک یا سیدی و مولای یا امیر المومنینسلام الله علیک یا سیدی و مولای یا امیر المومنین
-
همیشه برادری از یک مادر بودن نیست
گاهی از رفاقت
برادرانی متولد میشوند که
هیچ مادری قادر به تولد انها نیست
تقدیم به تکیه گاه دومم
تولدت مبارکهمیشه برادری از یک مادر بودن نیست گاهی از رفاقت برادرانی متولد میشوند که هیچ مادری قادر به تولد انها نیست تقدیم به تکیه گاه دومم تولدت مبارک -
حاکم ای از دیوانه پرسید حکم دزد چیست؟
دیوانه پاسخ داد :
اگر کار ان دزدی باشد دستش قطع شود واگر گرسنه باشد دست حاکم قطع شودحاکم ای از دیوانه پرسید حکم دزد چیست؟ دیوانه پاسخ داد : اگر کار ان دزدی باشد دستش قطع شود واگر گرسنه باشد دست حاکم قطع شود -
مراغب حرفامون باشیم
لیوان میشکند و به سرعت صدای شکستن ان از بین میره
و تکه های شیشه بجا مانده هر کس ان را لمس کند ازار میدهد
همینطور حرفهای دردناک بسرعت تمام می شوند و درد در قلب میماند که مدت ها قلب را ازار میدهدمراغب حرفامون باشیم لیوان میشکند و به سرعت صدای شکستن ان از بین میره و تکه های شیشه بجا مانده هر کس ان را لمس کند ازار میدهد همینطور حرفهای دردناک بسرعت تمام می شوند و درد در قلب میماند که مدت ها قلب را ازار میدهد -
دلت ماننده رود خانه نباشد كه هر تشنه ای از ان اب بنوشد بلکه دلت مثل دریا باشه که فقط غرق در ان می تواند از ان اب بنوشددلت ماننده رود خانه نباشد كه هر تشنه ای از ان اب بنوشد بلکه دلت مثل دریا باشه که فقط غرق در ان می تواند از ان اب بنوشد
-
🇮🇷پیروزی از ان ماست
🇮🇷پیروزی از ان ماست -
داستان مرد و همسرش در باغ وحش
مردي همسرش را به باغ وحش برد پس از کنار قفس میمون ها گذشتند و یکی از انها مشغول بازی با ماده خود یافتند
زن گفت چه داستان عاشقانه شگفت انگیزی!
وقتی از کنار قفس شیر رد شدند شیر را دیدند ساکت در سایه نشسته و شیر ماده اش دور از او بازی میکرد
زن گفت چه داستان عشق غم انگیزی!
شوهر چوب کوچکی به سمت شیر ماده پرتاب کرد و شیر هیجان زده شد و برای ماده خودش غرش بلند کرد!
وقتی چوب دوم به سمت میمون ماده پرتاب کرد
میمون . ماده ای خود را رها کرد و فرار کرد تا چوب به او برخورد نکند!
سپس مرد به همسرش گفت عزیز من فریب انچه که در انظار عمومی به نظرت میرسد نخور
کسانی هستند که با احساسات ساختگی خود مردم را فریب می دهند و کسانی هستند که احساسات خود در قلب هایشان با عشق حفظ میکنند
در زمان ما میمون های زیادی وجود دارد و شیرهای بسیار کمداستان مرد و همسرش در باغ وحش مردي همسرش را به باغ وحش برد پس از کنار قفس میمون ها گذشتند و یکی از انها مشغول بازی با ماده خود یافتند زن گفت چه داستان عاشقانه شگفت انگیزی! وقتی از کنار قفس شیر رد شدند شیر را دیدند ساکت در سایه نشسته و شیر ماده اش دور از او بازی میکرد زن گفت چه داستان عشق غم انگیزی! شوهر چوب کوچکی به سمت شیر ماده پرتاب کرد و شیر هیجان زده شد و برای ماده خودش غرش بلند کرد! وقتی چوب دوم به سمت میمون ماده پرتاب کرد میمون . ماده ای خود را رها کرد و فرار کرد تا چوب به او برخورد نکند! سپس مرد به همسرش گفت عزیز من فریب انچه که در انظار عمومی به نظرت میرسد نخور کسانی هستند که با احساسات ساختگی خود مردم را فریب می دهند و کسانی هستند که احساسات خود در قلب هایشان با عشق حفظ میکنند در زمان ما میمون های زیادی وجود دارد و شیرهای بسیار کم -
پادشاهی از پادشاهان هند به وزیرش گفت یک انگشتر برام بساز و یک جمله ای در ان بنویس که وقتی غمگین باشم خوشحال شوم و وقتی خوشحال باشم غمگین شوم
وزیر انگشتر را ساخت و در ان این جمله رو نوشت این نیز میگزرد
امیدوارم که حال دله همه خوش باشدپادشاهی از پادشاهان هند به وزیرش گفت یک انگشتر برام بساز و یک جمله ای در ان بنویس که وقتی غمگین باشم خوشحال شوم و وقتی خوشحال باشم غمگین شوم وزیر انگشتر را ساخت و در ان این جمله رو نوشت این نیز میگزرد امیدوارم که حال دله همه خوش باشد
داستان های بیشتر