• پی کی PK در پیپ لایو Saniyaa 3tr
    تجربه ای متفاوت با دوستان جدید و جذاب
    ما تمام سعیمون براینه که دوستانی جدید وپرشور وارد برنامه کنیم تا وسعت ساطور فراتر و گسترده تر بشه و بتونیم این رسانه کامل و به افراد بیشتری معرفی کنیم و آونها رو جذب کتیم. یرنامه ای جدید با دوستان جدید و وفادار و ماندگارشاید بتوانیم گوشه ای از زحمات آقای یاایران مدیریت محترم رسانه ساطور رو جبران کنیم.
    #پی کی
    #نبردعادلانه
    #سانیا
    #فرمانده
    #برنده
    #جوایزنفیس
    #شیک
    #عشقی_ماندگار
    #تجربهی_متفاوت
    با دوستان فوق العاده باحال و جدید
    پی کی PK در پیپ لایو Saniyaa 3tr تجربه ای متفاوت با دوستان جدید و جذاب ما تمام سعیمون براینه که دوستانی جدید وپرشور وارد برنامه کنیم تا وسعت ساطور فراتر و گسترده تر بشه و بتونیم این رسانه کامل و به افراد بیشتری معرفی کنیم و آونها رو جذب کتیم. یرنامه ای جدید با دوستان جدید و وفادار و ماندگارشاید بتوانیم گوشه ای از زحمات آقای یاایران مدیریت محترم رسانه ساطور رو جبران کنیم. #پی کی #نبردعادلانه #سانیا #فرمانده #برنده #جوایزنفیس #شیک #عشقی_ماندگار #تجربهی_متفاوت با دوستان فوق العاده باحال و جدید
    پسند
    6
    0 التعليقات 0 المشاركات 19 0 هدیه ها
  • پیپ لایو /peplive
    یاختاکور پیش بازی دیدار پرسپولیس
    هفته دوم لیگ نخبگان آسیا
    ساعت 19:30/شبکه سه سیما
    #پیپ لایو
    #پرسپولیس
    #فوتبال
    #ایران
    #وایرانی
    زنده_باد
    پیپ لایو برنامه ای شیک و لاکچری که تمام هدفها به نفع کاربران عزیز است.
    پیپ لایو /peplive یاختاکور پیش بازی دیدار پرسپولیس هفته دوم لیگ نخبگان آسیا ساعت 19:30/شبکه سه سیما #پیپ لایو #پرسپولیس #فوتبال #ایران #وایرانی زنده_باد پیپ لایو برنامه ای شیک و لاکچری که تمام هدفها به نفع کاربران عزیز است.
    پسند
    3
    0 التعليقات 0 المشاركات 0 هدیه ها
  • استقلال پیش بازی السد هفته دوم لیگ نخبگان آسیا
    ساعت 19:30/ شبکه ورزش سیما

    #پیپ_لایو
    #استقلال 💙
    #زندگی
    #ایران
    #فوتبال
    #دورهمی
    پیپ لایو برنامه ای کامل و شیک که تمام هدفها به نفع کاربران عزیز است.



    استقلال پیش بازی السد هفته دوم لیگ نخبگان آسیا ساعت 19:30/ شبکه ورزش سیما #پیپ_لایو #استقلال 💙 #زندگی #ایران #فوتبال #دورهمی پیپ لایو برنامه ای کامل و شیک که تمام هدفها به نفع کاربران عزیز است.
    پسند
    3
    0 التعليقات 0 المشاركات 0 هدیه ها
  • وقتی یکی از بچه ها برای اولین بار میخواد
    اسپانسر بشه تو پیپ لایو
    با تهدید عزرائیل
    فقط سرکیسه رو شل می کنن

    #هیجان
    #پیپ_لایو
    #فوق_لاکچری
    #زندگی
    #شیک_بااصالت
    وقتی یکی از بچه ها برای اولین بار میخواد اسپانسر بشه تو پیپ لایو با تهدید عزرائیل فقط سرکیسه رو شل می کنن #هیجان #پیپ_لایو #فوق_لاکچری #زندگی #شیک_بااصالت
    پسند
    عشق
    6
    0 التعليقات 0 المشاركات 29 0 هدیه ها
  • مراسم عروسی در پیپ لایو محیطی بسیار گرم و صمیمانه با جوایز بینظر
    .وین های باورنکردنی
    هدایای لاکچری
    اگه به دنبال یک برنامه سالم و لاکچری و شیک هستین حتما پیپ لایو و نصب کنین بیاین و خودتون از نزدیک جذابیتها و قابلیتهای برنامه و محیط عالی با آپشن های بینظیر که در هیچ برنامه نیست رو ببینید.
    peplive#
    #شادی
    #عشق
    #محیت
    #صمیمیت
    #پیپ_لایو
    مراسم عروسی در پیپ لایو محیطی بسیار گرم و صمیمانه با جوایز بینظر .وین های باورنکردنی هدایای لاکچری اگه به دنبال یک برنامه سالم و لاکچری و شیک هستین حتما پیپ لایو و نصب کنین بیاین و خودتون از نزدیک جذابیتها و قابلیتهای برنامه و محیط عالی با آپشن های بینظیر که در هیچ برنامه نیست رو ببینید. peplive# #شادی #عشق #محیت #صمیمیت #پیپ_لایو
    عشق
    پسند
    3
    0 التعليقات 0 المشاركات 82 0 هدیه ها
  • سلام
    من سانیا هستم از همه شما دوستهای عزیز دعوت میکنم بیاین پیپ لایو و در یک محیط واقعا امن و صمیمی.با بچه های فوق العاده خوب در مراسمهای تولد دورهمی جشن ها بازیهای گروهی وهنچنین بازیهای مهیج خود برنامه با ما همراه باشید.
    #پیپ_لایو
    #مهیج
    #لاکچری
    #شیک
    #صمیمی
    #عاشقانه
    سلام من سانیا هستم از همه شما دوستهای عزیز دعوت میکنم بیاین پیپ لایو و در یک محیط واقعا امن و صمیمی.با بچه های فوق العاده خوب در مراسمهای تولد دورهمی جشن ها بازیهای گروهی وهنچنین بازیهای مهیج خود برنامه با ما همراه باشید. #پیپ_لایو #مهیج #لاکچری #شیک #صمیمی #عاشقانه
    پسند
    عشق
    3
    0 التعليقات 0 المشاركات 54 0 هدیه ها
  • سلام همگی امدم تاج ثروت دیدوچت که جدید شیک امده براتون نشان بدهم
    سلام همگی امدم تاج ثروت دیدوچت که جدید شیک امده براتون نشان بدهم
    عشق
    پسند
    11
    1 التعليقات 0 المشاركات 100 هدیه ها
  • در زندگی جنبه‌ای شگفت انگیز زیادی وجود دارد که هر یک از آن‌ها می‌تواند برای خلق لحظه‌های بی‌نظیر، کافی باشند. تنها فکر کردن به این لحظه‌ها، شادی زندگی را به رگ‌هایمان تزریق می‌کند.پراشیکی ها حوریا خانوم شگفت انگیز ترین قسمت مسافر اذربایجان گردی من بود
    از قدیم گفتن بچه حلال زاده به دایش میره
    من تکذیب میکنم به عمه اش میره 🤭😂🤩
    #حوریا
    #پیراشکی
    #ادربایجان
    در زندگی جنبه‌ای شگفت انگیز زیادی وجود دارد که هر یک از آن‌ها می‌تواند برای خلق لحظه‌های بی‌نظیر، کافی باشند. تنها فکر کردن به این لحظه‌ها، شادی زندگی را به رگ‌هایمان تزریق می‌کند.پراشیکی ها حوریا خانوم شگفت انگیز ترین قسمت مسافر اذربایجان گردی من بود از قدیم گفتن بچه حلال زاده به دایش میره من تکذیب میکنم به عمه اش میره 🤭😂🤩 #حوریا #پیراشکی #ادربایجان
    پسند
    عشق
    4
    0 التعليقات 0 المشاركات 61 0 هدیه ها


  • بنام خدا
    قسمت اول

    سال ۱۳۷۲ بود.بعد از فروختن منزل سه طبقه ای که در تهران داشتیم، اسباب كشي کردیم و راهي كرج و یك خونه ی ویلائی بزرگ شديم.من اون زمان، کلاس دوم راهنمائی بودم.یک دختر بشاش و سر زنده که همه زندگي بر وفق مرادش بود و خوب پیش می رفت.يادم مياد، فصل تابستون بود که اومدیم منزل جدید. شنیده بودیم که کرج و اطرافش، شهر کوچیکیه ولی در عین حال، خلوت و بسیار خوش آب و هوا.(البته سال۷۲).منزل جدیدمون یک حیاط بزرگ و یک باغچه زیبا داشت که کنار این باغچه یک درخت انجیر زیبا کاشته شده بود و وقتی انجیرهای این درخت می رسید، بزرگي و درشتیش به اندازه يه گلابي بود. دلتون نخواد،شیرین و خوشمزه طوري كه هنوزم كه هنوزه مزش رو زبونم هست.چهار خواب بزرگ داشت و یک آشپزخونه دنج و با صفا.اثاث هارو جابجا کردیم و هر کسی اتاق مشخصی رو برداشت.من و عمه پروانه یک اتاق مشترک با هم برداشتیم..کمدهای بزرگ و جادار .زندگیمون تو خونه جدید آغاز شد.همه چی خوب و عالی بود.بابا،مامان و عمه ،خوشحال بودن.شب های تابستون با صفائی داشتیم.یک ناهار خوری گذاشته بودیم زیر درخت انجیر.بعد از ظهرا،بابا می رفت حیاطو با شلنگ آبپاشی می کرد و به درختا و گل ها آب می داد.یه بوته گل شب بو هم کنج دیوار داشتیم که شب ها،از بوی فوق العاده ای که از خودش متساعد می کرد،احساس می کردیم داخل بهشت نشستیم..شب ها شامو زیر دخت انجیر می خوردیم و موقع خواب،یه پشه بند بزرگ داشتیم که پدرم وقتی خوابش می گرفت،می گفت:پشه بند و بزنیم و بخوابیم.خوابیدن داخل اون پشه بند،لذتی برای من داشت که دیگه تکرار شدنی نخواهد بود.همه چی خوب و عالی میگذشت.دیگه کم کم به منزل جدید عادت کرده بودیم.فصل تابستون با تمام گرما و زیبایی هاش، کم کم داشت به پایان می رسید.خانواده م چون من تقریبا درسم خوب بود و دختر سر به زیر و درسخونی بودم،روی این موضوع که منو داخل یک مدرسه خوب ثبتنام کنند،بسیار حساس بودند.شهریور ماه رسید و ما بعد از جستجوی تقریبا نصف مدارس کرج، به این نتیجه رسیدیم که داخل مدرسه ای، بنام مدرسه انقلاب، که اون زمان بهش هتل انقلاب هم میگفتن، ثبت نام کنيم .ساختمان مدرسه انقلاب چون قبلا بیمارستان بوده و اون زمان میگفتن که ساخته شده ی دست خارجیهاست، نمای بسیار زیبا و شیکی داشت که هر کسی وارد مدرسه میشد، جذب نما و سازه ی ساختمان میشد.بعد از ثبتنام، منتظر موندم تا اول مهر بشه و بریم به سوی فراگیری علم و دانش، غافل از اینکه،زندگی هزار و یک جور بازی سر آدم در میاره که ازش بیخبری... 😊
    بنام خدا قسمت اول سال ۱۳۷۲ بود.بعد از فروختن منزل سه طبقه ای که در تهران داشتیم، اسباب كشي کردیم و راهي كرج و یك خونه ی ویلائی بزرگ شديم.من اون زمان، کلاس دوم راهنمائی بودم.یک دختر بشاش و سر زنده که همه زندگي بر وفق مرادش بود و خوب پیش می رفت.يادم مياد، فصل تابستون بود که اومدیم منزل جدید. شنیده بودیم که کرج و اطرافش، شهر کوچیکیه ولی در عین حال، خلوت و بسیار خوش آب و هوا.(البته سال۷۲).منزل جدیدمون یک حیاط بزرگ و یک باغچه زیبا داشت که کنار این باغچه یک درخت انجیر زیبا کاشته شده بود و وقتی انجیرهای این درخت می رسید، بزرگي و درشتیش به اندازه يه گلابي بود. دلتون نخواد،شیرین و خوشمزه طوري كه هنوزم كه هنوزه مزش رو زبونم هست.چهار خواب بزرگ داشت و یک آشپزخونه دنج و با صفا.اثاث هارو جابجا کردیم و هر کسی اتاق مشخصی رو برداشت.من و عمه پروانه یک اتاق مشترک با هم برداشتیم..کمدهای بزرگ و جادار .زندگیمون تو خونه جدید آغاز شد.همه چی خوب و عالی بود.بابا،مامان و عمه ،خوشحال بودن.شب های تابستون با صفائی داشتیم.یک ناهار خوری گذاشته بودیم زیر درخت انجیر.بعد از ظهرا،بابا می رفت حیاطو با شلنگ آبپاشی می کرد و به درختا و گل ها آب می داد.یه بوته گل شب بو هم کنج دیوار داشتیم که شب ها،از بوی فوق العاده ای که از خودش متساعد می کرد،احساس می کردیم داخل بهشت نشستیم..شب ها شامو زیر دخت انجیر می خوردیم و موقع خواب،یه پشه بند بزرگ داشتیم که پدرم وقتی خوابش می گرفت،می گفت:پشه بند و بزنیم و بخوابیم.خوابیدن داخل اون پشه بند،لذتی برای من داشت که دیگه تکرار شدنی نخواهد بود.همه چی خوب و عالی میگذشت.دیگه کم کم به منزل جدید عادت کرده بودیم.فصل تابستون با تمام گرما و زیبایی هاش، کم کم داشت به پایان می رسید.خانواده م چون من تقریبا درسم خوب بود و دختر سر به زیر و درسخونی بودم،روی این موضوع که منو داخل یک مدرسه خوب ثبتنام کنند،بسیار حساس بودند.شهریور ماه رسید و ما بعد از جستجوی تقریبا نصف مدارس کرج، به این نتیجه رسیدیم که داخل مدرسه ای، بنام مدرسه انقلاب، که اون زمان بهش هتل انقلاب هم میگفتن، ثبت نام کنيم .ساختمان مدرسه انقلاب چون قبلا بیمارستان بوده و اون زمان میگفتن که ساخته شده ی دست خارجیهاست، نمای بسیار زیبا و شیکی داشت که هر کسی وارد مدرسه میشد، جذب نما و سازه ی ساختمان میشد.بعد از ثبتنام، منتظر موندم تا اول مهر بشه و بریم به سوی فراگیری علم و دانش، غافل از اینکه،زندگی هزار و یک جور بازی سر آدم در میاره که ازش بیخبری... 😊
    پسند
    4
    3 التعليقات 0 المشاركات 0 هدیه ها
  • بنام خدا
    سال ۱۳۷۲ بود.بعد فروختن خونه ی سه طبقه ای که داشتیم، اسباب کشی کردیم و اومدیم یك خونه ی ویلائی بزرگ.من اون زمان می رفتم کلاس دوم راهنمائی.یک دختر بشاش و سر زنده که همه چی بر وفق مرادش بود و خوب پیش می رفت.فصل تابستون بود که اومدیم منزل جدیدمون. شنیده بودیم که کرج(گوهردشت) و اطرافش، شهر کوچیکیه ولی در عین حال، خلوت و بسیار خوش آب و هوا.(البته سال۷۲).خونه ای که خریده بودیم، یک حیاط بزرگ و یک باغچه زیبا داشت که کنار این باغچه یک درخت انجیر زیبا کاشته شده بود و وقتی انجیرهای این درخت می رسید، درشتیشون به اندازه یک گلابی بود.دلتون نخواد،شیرین و خوشمزه.دیگه کم کم به منزل جدید عادت کرده بودیم.فصل تابستون با تمام گرما و زیبایی هاش، دیگه کم کم داشت به پایان می رسید.خانواده م چون من تقریبا درسم خوب بود و دختر سر به زیر و درسخونی بودم،روی این موضوع که منو داخل یک مدرسه خوب ثبتنام کنند،بسیار حساس بودند.شهریور ماه بود و ما بعد از جستجوی تقریبا نصف مدارس کرج، به این نتیجه رسیدیم که تو مدرسه ای، بنام مدرسه انقلاب، که اون زمان بهش هتل انقلاب هم میگفتن، ثبت نام کردیم.ساختمان مدرسه انقلاب چون قبلا بیمارستان بوده و اون زمان میگفتن که ساخته شده ی دست خارجیهاست، نمای بسیار زیبا و شیکی داشت که هر کسی وارد مدرسه میشد، جذب نما و سازه ی اون میشد.خلاصه بعد از ثبتنام، منتظر موندم تا اول مهر بشه و بریم به سوی فراگیری علم و دانش، غافل از اینکه،زندگی هزار و یک جور بازی سر آدم در میاره که ازش بیخبری.
    بنام خدا سال ۱۳۷۲ بود.بعد فروختن خونه ی سه طبقه ای که داشتیم، اسباب کشی کردیم و اومدیم یك خونه ی ویلائی بزرگ.من اون زمان می رفتم کلاس دوم راهنمائی.یک دختر بشاش و سر زنده که همه چی بر وفق مرادش بود و خوب پیش می رفت.فصل تابستون بود که اومدیم منزل جدیدمون. شنیده بودیم که کرج(گوهردشت) و اطرافش، شهر کوچیکیه ولی در عین حال، خلوت و بسیار خوش آب و هوا.(البته سال۷۲).خونه ای که خریده بودیم، یک حیاط بزرگ و یک باغچه زیبا داشت که کنار این باغچه یک درخت انجیر زیبا کاشته شده بود و وقتی انجیرهای این درخت می رسید، درشتیشون به اندازه یک گلابی بود.دلتون نخواد،شیرین و خوشمزه.دیگه کم کم به منزل جدید عادت کرده بودیم.فصل تابستون با تمام گرما و زیبایی هاش، دیگه کم کم داشت به پایان می رسید.خانواده م چون من تقریبا درسم خوب بود و دختر سر به زیر و درسخونی بودم،روی این موضوع که منو داخل یک مدرسه خوب ثبتنام کنند،بسیار حساس بودند.شهریور ماه بود و ما بعد از جستجوی تقریبا نصف مدارس کرج، به این نتیجه رسیدیم که تو مدرسه ای، بنام مدرسه انقلاب، که اون زمان بهش هتل انقلاب هم میگفتن، ثبت نام کردیم.ساختمان مدرسه انقلاب چون قبلا بیمارستان بوده و اون زمان میگفتن که ساخته شده ی دست خارجیهاست، نمای بسیار زیبا و شیکی داشت که هر کسی وارد مدرسه میشد، جذب نما و سازه ی اون میشد.خلاصه بعد از ثبتنام، منتظر موندم تا اول مهر بشه و بریم به سوی فراگیری علم و دانش، غافل از اینکه،زندگی هزار و یک جور بازی سر آدم در میاره که ازش بیخبری.
    پسند
    3
    0 التعليقات 0 المشاركات 0 هدیه ها
الصفحات المعززة