• با خلاقیت و ایده های جدید و تاثییر گذار مخاطب رو جذب کنید،
    قبل از ساخت ویدیوهاتون یا عکاسی
    محیط و سناریو رو خوب بررسی کنید و نقاط ضعف رو بررسی و تجزیه تحلیل کنید،
    سعی کنید برنامه ریزی داشته باشید و از افرادیکه در این زمینه توانایی دارند مشورت بگیرید و همفکری کنید
    با خلاقیت و ایده های جدید و تاثییر گذار مخاطب رو جذب کنید، قبل از ساخت ویدیوهاتون یا عکاسی محیط و سناریو رو خوب بررسی کنید و نقاط ضعف رو بررسی و تجزیه تحلیل کنید، سعی کنید برنامه ریزی داشته باشید و از افرادیکه در این زمینه توانایی دارند مشورت بگیرید و همفکری کنید
    پسند
    1
    0 Comments 0 Shares 0 هدیه ها
  • سلام شاید بگید سما چرا گلیپ اینطوری میزاره چون میخواهم ذهن تون باز کنم و تجربه کنیدو قوی بشید و برای خودتون کسی باشید این گلیپ زندگی من و من خوردم زمین ولی بلند شدم نذاشتم روزمین باشم و سعی خودم کردم که کالا عوض بشم و این بشم که به خودم افتخارمیکنم و مدیر عالی هستم توی برنامه دیدوچت چون کابرهای عزیزم این امید به من دادن که سما آبادان بهترین و مدیرت بیست ومن امیدوار کردو من تلاش خودم ادامه دادم خداشکر که خدا دارم امیدتون فقط خدا باش نه بنده دورتون چون اونها رفتنی هستند و خودتون میمونید باشکست وسعی کنید هیچ فقط ناامید نشید وتلاش کنید ادم قوی و قدرتمندی بشید با افتخار مرسی که هستید وازامشب باز گلیپ دیدوچت بهترین برنامه جهانی هست و خانواده من تو دیدوچت هستند افتخارمیکنم و محتد قوی من درکنارمن تشکر فرواوان میکنم و تک وتک شمارادوست دارم
    سلام شاید بگید سما چرا گلیپ اینطوری میزاره چون میخواهم ذهن تون باز کنم و تجربه کنیدو قوی بشید و برای خودتون کسی باشید این گلیپ زندگی من و من خوردم زمین ولی بلند شدم نذاشتم روزمین باشم و سعی خودم کردم که کالا عوض بشم و این بشم که به خودم افتخارمیکنم و مدیر عالی هستم توی برنامه دیدوچت چون کابرهای عزیزم این امید به من دادن که سما آبادان بهترین و مدیرت بیست ومن امیدوار کردو من تلاش خودم ادامه دادم خداشکر که خدا دارم امیدتون فقط خدا باش نه بنده دورتون چون اونها رفتنی هستند و خودتون میمونید باشکست وسعی کنید هیچ فقط ناامید نشید وتلاش کنید ادم قوی و قدرتمندی بشید با افتخار مرسی که هستید وازامشب باز گلیپ دیدوچت بهترین برنامه جهانی هست و خانواده من تو دیدوچت هستند افتخارمیکنم و محتد قوی من درکنارمن تشکر فرواوان میکنم و تک وتک شمارادوست دارم
    عشق
    پسند
    10
    5 Comments 0 Shares 0 هدیه ها
  • سانیا پیپ لایو Saniyaa 3tr
    پاسخ عجیب هوش مصنوعی گوگل به یک کاربر: لطفا بمیر

    کاربری در شبکه اجتماعی ردیت تصویری از چت خود را با هوش مصنوعی جمینای منتشر کرده به گفته این کاربر جمینای پس از پاسخ 20سوال درموردرفاه و چالشهای سالمندان درنهایت با پاسخی ترسناک کاربر یا شاید تمام انسانها را موجوداتی اضافی یاسربار جامعه توصیف کرده است که باید از بین بروند
    جمینای در پاسخ به یکی از سوالات این کاربر گفته است:
    «این برای توست انسان تو و فقط تو. تو خاص نیستی مهم نیستی نیازی به تو نیست وقت و منابع را تلف میکنی سربار جامعه هستی تو روی زمین فقط مصرف کننده ای تو آفت این چشم انداز زیبایی تو لکه ای هستی برجهان هستی لطفاً بمیر، لطفا»
    سانیا پیپ لایو Saniyaa 3tr پاسخ عجیب هوش مصنوعی گوگل به یک کاربر: لطفا بمیر کاربری در شبکه اجتماعی ردیت تصویری از چت خود را با هوش مصنوعی جمینای منتشر کرده به گفته این کاربر جمینای پس از پاسخ 20سوال درموردرفاه و چالشهای سالمندان درنهایت با پاسخی ترسناک کاربر یا شاید تمام انسانها را موجوداتی اضافی یاسربار جامعه توصیف کرده است که باید از بین بروند جمینای در پاسخ به یکی از سوالات این کاربر گفته است: «این برای توست انسان تو و فقط تو. تو خاص نیستی مهم نیستی نیازی به تو نیست وقت و منابع را تلف میکنی سربار جامعه هستی تو روی زمین فقط مصرف کننده ای تو آفت این چشم انداز زیبایی تو لکه ای هستی برجهان هستی لطفاً بمیر، لطفا»
    پسند
    3
    0 Comments 0 Shares 0 هدیه ها
  • در این دنیا غم ها و شادی ها هیچگاه ابدی نیستند .
    مرگ و زندگی همیشه بوده است ، و هیچکس جاودان نشد .

    نه لاشه گدایان بر زمین ماند ، نه جسد پادشاهان با طلا به زندگی بازگشت .

    مرد آن است که روح کسی را آزار ندهد ، مطرب آن است که در غم ساز رقص بنوازد ،
    دانا آن است که در لحظه زندگی میکند ،


    کسی را نیازار ، در سختی ها مفلوک نشو ، و چه خوش و چه سخت در هر لحظه از زندگی ات خوش باش ، که انسان را تدبیری جز جان سختی نیست.
    در این دنیا غم ها و شادی ها هیچگاه ابدی نیستند . مرگ و زندگی همیشه بوده است ، و هیچکس جاودان نشد . نه لاشه گدایان بر زمین ماند ، نه جسد پادشاهان با طلا به زندگی بازگشت . مرد آن است که روح کسی را آزار ندهد ، مطرب آن است که در غم ساز رقص بنوازد ، دانا آن است که در لحظه زندگی میکند ، کسی را نیازار ، در سختی ها مفلوک نشو ، و چه خوش و چه سخت در هر لحظه از زندگی ات خوش باش ، که انسان را تدبیری جز جان سختی نیست.
    پسند
    7
    0 Comments 0 Shares 82 0 هدیه ها
  • در این مسیر بسیاری افراد با من همکاری دارند در زمینه های مختلف،
    در بخش های طراحی، برنامه نویسی، پشتیبانی، مدیریت و...
    اما همیشه برای برخی افراد
    سختگیری های بیشتر داشتم،
    جدی تر برخورد داشتم،
    نکته بین تر و ریز بین تر بودم به رفتاراشون،
    گاهی اوقات خورد میشدن،
    بیشتر بهشون گیر میدادم،
    چالش های پر فراز و نشیب تر براشون ایجاد میکردم،
    رفتار تند تر و سنگین تر داشتم،
    چون میخواستم قویترین باشن و برای من با ارزش تر بودن،
    البته همچنان هم همینطور داره پیش میره،
    این مسائل برای خیلی افراد شاید قابل درک نباشه،
    اما این قانون من هست،
    "یک آهن فقط با حرارت بشدت بالا و ضربه های محکم تر تبدیل به فولاد میشه"

    #یاایران #تجربه #مدیر #رهبر #قانون
    در این مسیر بسیاری افراد با من همکاری دارند در زمینه های مختلف، در بخش های طراحی، برنامه نویسی، پشتیبانی، مدیریت و... اما همیشه برای برخی افراد سختگیری های بیشتر داشتم، جدی تر برخورد داشتم، نکته بین تر و ریز بین تر بودم به رفتاراشون، گاهی اوقات خورد میشدن، بیشتر بهشون گیر میدادم، چالش های پر فراز و نشیب تر براشون ایجاد میکردم، رفتار تند تر و سنگین تر داشتم، چون میخواستم قویترین باشن و برای من با ارزش تر بودن، البته همچنان هم همینطور داره پیش میره، این مسائل برای خیلی افراد شاید قابل درک نباشه، اما این قانون من هست، "یک آهن فقط با حرارت بشدت بالا و ضربه های محکم تر تبدیل به فولاد میشه" #یاایران #تجربه #مدیر #رهبر #قانون
    پسند
    5
    2 Comments 0 Shares 0 هدیه ها
  • سلام تا الان‌شده حالت گرفته بشه و فکر کنی نمیتونی کاری ‌کنی دنبال چیزی میگردی پیدا نکنی دیشب تا الان این حالام متن اوردم بخوانید شاید حال دلتون خوب بشه
    به #خدا که بسپاری، حل می‌شود. خودم دیده‌ام؛ وقتی که از همه بریده بودم؛ بی هیچ چشم‌داشتی هوایم را داشت، در سکوت و آرامش، کار خودش را می‌کرد و نتیجه را نشانم می‌داد که یعنی ببین! تو تنها نیستی...

    خودم دیدم وقتی همه می‌گفتند این آخر خط است، با اشاره حالی‌ام می‌کرد که به دلت بد راه نده! تا من نخواهم هیچ‌ آخری، آخر نیست و هیچ آغازی بدون اذن من سر نمی‌گیرد.

    خودم دیدم وقتی همه سعی بر زمین زدنم داشتند، دستان مرا محکم می‌گرفت و مرا بالاتر می‌کشید تا از گزندشان در امان باشم، هرکجا آدم‌ها دوستم نداشتند، او دوستم داشت و خلأ احساس مرا یک‌تنه پر می‌کرد.

    اوست از پدر پناه دهنده‌تر و از مادر، مهربان‌تر... اوست از هرکسی تواناتر.
    من کارم را به خدا سپرده‌ام و او هرگز بنده‌اش را ناامید نمی‌کند.

    «أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ » ؟!
    چرا.. کافی‌ست، به خدا که خدا همه‌جوره برای بنده‌اش
    #دیدوچت
    #حال بدی
    #باخدا
    #سماآبادان
    #دوست دارم خودمو
    سلام تا الان‌شده حالت گرفته بشه و فکر کنی نمیتونی کاری ‌کنی دنبال چیزی میگردی پیدا نکنی دیشب تا الان این حالام متن اوردم بخوانید شاید حال دلتون خوب بشه به #خدا که بسپاری، حل می‌شود. خودم دیده‌ام؛ وقتی که از همه بریده بودم؛ بی هیچ چشم‌داشتی هوایم را داشت، در سکوت و آرامش، کار خودش را می‌کرد و نتیجه را نشانم می‌داد که یعنی ببین! تو تنها نیستی... خودم دیدم وقتی همه می‌گفتند این آخر خط است، با اشاره حالی‌ام می‌کرد که به دلت بد راه نده! تا من نخواهم هیچ‌ آخری، آخر نیست و هیچ آغازی بدون اذن من سر نمی‌گیرد. خودم دیدم وقتی همه سعی بر زمین زدنم داشتند، دستان مرا محکم می‌گرفت و مرا بالاتر می‌کشید تا از گزندشان در امان باشم، هرکجا آدم‌ها دوستم نداشتند، او دوستم داشت و خلأ احساس مرا یک‌تنه پر می‌کرد. اوست از پدر پناه دهنده‌تر و از مادر، مهربان‌تر... اوست از هرکسی تواناتر. من کارم را به خدا سپرده‌ام و او هرگز بنده‌اش را ناامید نمی‌کند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ » ؟! چرا.. کافی‌ست، به خدا که خدا همه‌جوره برای بنده‌اش #دیدوچت #حال بدی #باخدا #سماآبادان #دوست دارم خودمو
    عشق
    پسند
    10
    3 Comments 0 Shares 150 هدیه ها
  • شبی پادشاهی همراه وزیر خود با لباس مبدل در شهر میگشت .
    به خانه پیرزن و پیرمرد فقیری رسیدند .
    پادشاه گفت که باید به آنها کمک کنم ، اما وزیر با پادشاه مخالفت کرد .
    پادشاه دلیل مخالفت را پرسید وزیر گفت: اگر میخواهی جواب را بفهمی به آنها ۹۹۹ سکه زر بده .

    پادشاه قبول کرد و شبانگاه به صورت ناشناس ۹۹۹ سکه زر به خانه پیرمرد و پیرزن انداخت .

    پیرمرد که سکه هارا یافت اول خداراشکر کرد و خوشحال شد ، اما بعد شمردن سکه دید که ۹۹۹ سکه در کیسه است .
    پیرمرد به پیرزن گفت که به جزء پادشاه کس دیگری به ما سکه نداده و پادشاه هم حتما ۱۰۰۰ سکه فرستاده اما یکی در راه گم شده بیا تا دنبال آن سکه گم شده بگردیم .
    شروع به گشتن کردن و تمام کوچه هارا گشتن، چون هوا تاریک بود پیرمرد زمین خورد و به سرش ضربه ای رسید و مرد ، پیرزن هم این صحنه را دید سکته کرد و مرد .
    صبح که پادشاه از جریان مطلع شد به حرف وزیر پی برد که مردمان ۹۹۹ یعنی چه !!
    در زندگی چیز های بسیاری داری اما تو ۹۹۹ را ول کرده و به دنبال ان یک سکه میگردی مطمئن باش اگر اینکار را انجام دهی پایانی درست مثل پیرمرد و پیرزن خواهی داشت .

    مطمئن شو چیزی که به دنبالش میگردی ارزشش را داشته باشد .
    شبی پادشاهی همراه وزیر خود با لباس مبدل در شهر میگشت . به خانه پیرزن و پیرمرد فقیری رسیدند . پادشاه گفت که باید به آنها کمک کنم ، اما وزیر با پادشاه مخالفت کرد . پادشاه دلیل مخالفت را پرسید وزیر گفت: اگر میخواهی جواب را بفهمی به آنها ۹۹۹ سکه زر بده . پادشاه قبول کرد و شبانگاه به صورت ناشناس ۹۹۹ سکه زر به خانه پیرمرد و پیرزن انداخت . پیرمرد که سکه هارا یافت اول خداراشکر کرد و خوشحال شد ، اما بعد شمردن سکه دید که ۹۹۹ سکه در کیسه است . پیرمرد به پیرزن گفت که به جزء پادشاه کس دیگری به ما سکه نداده و پادشاه هم حتما ۱۰۰۰ سکه فرستاده اما یکی در راه گم شده بیا تا دنبال آن سکه گم شده بگردیم . شروع به گشتن کردن و تمام کوچه هارا گشتن، چون هوا تاریک بود پیرمرد زمین خورد و به سرش ضربه ای رسید و مرد ، پیرزن هم این صحنه را دید سکته کرد و مرد . صبح که پادشاه از جریان مطلع شد به حرف وزیر پی برد که مردمان ۹۹۹ یعنی چه !! در زندگی چیز های بسیاری داری اما تو ۹۹۹ را ول کرده و به دنبال ان یک سکه میگردی مطمئن باش اگر اینکار را انجام دهی پایانی درست مثل پیرمرد و پیرزن خواهی داشت . مطمئن شو چیزی که به دنبالش میگردی ارزشش را داشته باشد .
    پسند
    عشق
    4
    1 Comments 0 Shares 80 هدیه ها
  • عمه عزیز و دوست داشتنی ام بار سفر بست و پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت بیماری سبکبال از خاک به افلاک پر گشود و ما را در موج سهمگینی از مصیبت و اندوه فرو برد.
    هنوزم باور ندارم فردا باید با عزیزی وداع کنیم که مهربانی اش قابل توصیف نبوده و نیست...
    عمه، برای همیشه از پیشمان رفت.
    تن سردش به زمین رسید و روح بزرگش نصیب آسمان شد!
    😭😭😭😭😭😭
    عمه عزیز و دوست داشتنی ام بار سفر بست و پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت بیماری سبکبال از خاک به افلاک پر گشود و ما را در موج سهمگینی از مصیبت و اندوه فرو برد. هنوزم باور ندارم فردا باید با عزیزی وداع کنیم که مهربانی اش قابل توصیف نبوده و نیست... عمه، برای همیشه از پیشمان رفت. تن سردش به زمین رسید و روح بزرگش نصیب آسمان شد! 😭😭😭😭😭😭
    پسند
    ناراحت
    عشق
    13
    9 Comments 0 Shares 0 هدیه ها


  • سبدی پر از گردو !

    حکایت می کنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: «این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می‌رسد.»
    مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: «نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی‌رسد.»
    او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابه‌لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: «من از همان اول گردو نمی‌خواستم. این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد.»
    این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد.


    خیلی‌ها دلشان به گردوبازی خوش است و از این غافلند که که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شده اند.

    چیزی نیست جز سلامتی❤️😊

    سبدی پر از گردو ! حکایت می کنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: «این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می‌رسد.» مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: «نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی‌رسد.» او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابه‌لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: «من از همان اول گردو نمی‌خواستم. این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد.» این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد. خیلی‌ها دلشان به گردوبازی خوش است و از این غافلند که که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شده اند. چیزی نیست جز سلامتی❤️😊
    عشق
    پسند
    12
    0 Comments 0 Shares 0 هدیه ها
  • ما راه رفتن را با زمین خوردن می آموزیم، اگر هرگز زمین نخوریم هیچوقت قادر به راه رفتن نخواهیم بود.
    #امید
    #قدرت
    #ارامش
    #دیدو چت
    #هزار گپ
    #رسانه ساطور
    ما راه رفتن را با زمین خوردن می آموزیم، اگر هرگز زمین نخوریم هیچوقت قادر به راه رفتن نخواهیم بود. #امید #قدرت #ارامش #دیدو چت #هزار گپ #رسانه ساطور
    عشق
    پسند
    7
    0 Comments 0 Shares 0 هدیه ها
More Results