گفته بودم که غمت مالِ من است
جفت چشمانِ تو اموالِ من است
گفته بودم بخدا می برمت...
بی تو رفتن غمِ امسالِ من است
این زمستان که به من تلخ شده
سوزِ مرگی ست که در شالِ من است
بعدِ رفتن همگی دور شدند...
جز همین سایه که دنبالِ من است
من که دیگر ورقم رو شده و...
شاهِ بی عاطفه تک خالِ من است
شوقِ پرواز و سفر حالِ تو و...
بغض و ماتم زدگی حالِ من است
مرگِ آرام که اقبالِ تو شد
مرگِ بی مرگِ تو اقبالِ من است...
.
گفته بودم که غمت مالِ من است
جفت چشمانِ تو اموالِ من است
گفته بودم بخدا می برمت...
بی تو رفتن غمِ امسالِ من است
این زمستان که به من تلخ شده
سوزِ مرگی ست که در شالِ من است
بعدِ رفتن همگی دور شدند...
جز همین سایه که دنبالِ من است
من که دیگر ورقم رو شده و...
شاهِ بی عاطفه تک خالِ من است
شوقِ پرواز و سفر حالِ تو و...
بغض و ماتم زدگی حالِ من است
مرگِ آرام که اقبالِ تو شد
مرگِ بی مرگِ تو اقبالِ من است...
.