آمدم برایِ نرفتنش بهانه بیاورم...
اما دیدم جز حسی که به او دارم ، جز آن خاطراتی که با یکدیگر ساختیمش و جز هایِ دیگر ، هیچ بهانه ای ندارم
پس او نیز مرا ترک کرد
میدانستم اگر آن بهانههارا برایش بیان کنم باز هم مرا ترک خواهد کرد ، پس زبانم را در دهانم قفل کردم و برچسبی بزرگ بر دهانم زدم تا لب را برایِ سخن گفتن با او باز نکنم...
او رفت و مرا ترک کرد؛
اما هنوز زبانم در دهانم قفل است.
پ.ن:(و چه حقیقت هایی که به اسم بهانه آنها را نادیده گرفتند.)
#HNIR
اما دیدم جز حسی که به او دارم ، جز آن خاطراتی که با یکدیگر ساختیمش و جز هایِ دیگر ، هیچ بهانه ای ندارم
پس او نیز مرا ترک کرد
میدانستم اگر آن بهانههارا برایش بیان کنم باز هم مرا ترک خواهد کرد ، پس زبانم را در دهانم قفل کردم و برچسبی بزرگ بر دهانم زدم تا لب را برایِ سخن گفتن با او باز نکنم...
او رفت و مرا ترک کرد؛
اما هنوز زبانم در دهانم قفل است.
پ.ن:(و چه حقیقت هایی که به اسم بهانه آنها را نادیده گرفتند.)
#HNIR
آمدم برایِ نرفتنش بهانه بیاورم...
اما دیدم جز حسی که به او دارم ، جز آن خاطراتی که با یکدیگر ساختیمش و جز هایِ دیگر ، هیچ بهانه ای ندارم
پس او نیز مرا ترک کرد
میدانستم اگر آن بهانههارا برایش بیان کنم باز هم مرا ترک خواهد کرد ، پس زبانم را در دهانم قفل کردم و برچسبی بزرگ بر دهانم زدم تا لب را برایِ سخن گفتن با او باز نکنم...
او رفت و مرا ترک کرد؛
اما هنوز زبانم در دهانم قفل است.
پ.ن:(و چه حقیقت هایی که به اسم بهانه آنها را نادیده گرفتند.)
#HNIR