پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت
نیمه شب خواب دید که بیگناه است
پس او را آزاد کرد
پادشاه گفت حاجتی بخواه
درویش گفت :وقتی خدایی دارم
که نیمه شب تو را بیدار میکند
تا مرا از بند رها کنی.
نامردی نیست که از دیگری حاجت بخواهم؟
پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت نیمه شب خواب دید که بیگناه است پس او را آزاد کرد پادشاه گفت حاجتی بخواه درویش گفت :وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا از بند رها کنی. نامردی نیست که از دیگری حاجت بخواهم؟
.
.
10
10 0 1000
هدایای ارسالی
- Vahid-Baharllo - 1000

برای حمایت از این پست،هدیه بفرستید

300000
100000
50000
20000
10000
8000
6000
5000
1000
2000
3000
4000
200
500
600
800
Balance: 0دریک
X1
X5
X9
X15
X20
X50
ارسال