سلام راجبش نظر بدهیدبه گذشته ی زندگیم و آدمهایی که اومدن و رفتن که نگاه میکنم، میبینم مجازی خیلی هم واسه من جای بدی نبوده
رفاقتی ک از یه جمله ی همه اینجا رل دارن ما موندیم بی کس( توف به شانس ما) شروع شد و همونجا با جمله ی ( اشکالی نداره ک بیا من میشم عشق تو) ادامه پیدا کرد:)))
میبینی بانو؟!؟ 6 سال گذشت.... 6 سال پر از اتفاقای عجیب و غریب، پراز اشک و گریه و لبخند و درد و دل، پر از حسادت های بچگونه و رفاقتی که با هر حرصی ک بود ادامه اش دادیم
گفتی واست بنویسم درد و دل کنم ک چطور شناختم؟!؟ رک رک رک بخوام بگم کاش هیچوقت نمیزاشتم بقیه فکر کنن چه دل مهربونی داری و چقدر ساده ایی اونجوری کسی به خودش اجازه نمیداد دلت رو بشکنه و قضاوتت کنه
همیشه بحث و دعوای ما به دوتا موضوع ختم میشد یکیش اینکه این آدمها شاید ظاهرا مهربون باشن ولی باطنشون چیز دیگه اس:)) کلی چیز ازت یاد گرفتم صبوری، مهربونی، کمک کردن به کسانی ک احتیاج دارن، رفاقت و خواهری حتی مادری کردن وقتی ک حتی من مجردم و بچه ایی ندارم:))) همیشه میگفتم اینقد خرید زدن و کمک کردن تهش دلتو میشکنه ولی تو یه جمله میگفتی ک من از هر دستی کمک برسونم خدا ده برابرش رو بهم میده.... سما جانم ولی من هنوز رو حرفمم این ادمها هیچوقت روی واقعی خودشون رو نشون نمیدن🍬💔🤗همیشه یه راهی پیدا میکنن که زهرشون رو بریزن و من این رو دیدم و تو بهش باور نداری....
دومین مشکلی ک شاید همیشه دلم رو شکست این بود ک من توی رفاقت با تو فهمیدم حسودم خیلی حسود قبل از تو حتی زره ایی به شخصی حسادت نمیکردم
ولی توی این 6 سال حتی حرفی ک فقط زبونی به کسی گفتی و قربون صدقه اش رفتی رو شنیدم حس کردم قراره ازم بگیرنت قراره دیگه نداشته باشمت:))))) من وقتایی که قهر بودم باهات واسه همچین موضوعات پیش پا افتاده ایی روزی صدبار پروفت رو نگاه میکردم کی بودنت رو کی خوابیدنت رو و فقط شاید خدا بدونه من چقد دلتنگی کشیدم تو این رابطه:)
من بزرگ شدنم با تو بود ولی دلم نمیخواد همیشه بهت یاداوری کنم که تو پناه منی، خیلی سعی کردم به جای اینکه درد باشم واست ادمی باشم که به راحتی بتونی کنارش خودت باشی:)))) امیدوارم که یه روزی منم پناه تو بشم و بشم دختر ارشدت و تو مادر دومم🤍🎀:)
رفاقتی ک از یه جمله ی همه اینجا رل دارن ما موندیم بی کس( توف به شانس ما) شروع شد و همونجا با جمله ی ( اشکالی نداره ک بیا من میشم عشق تو) ادامه پیدا کرد:)))
میبینی بانو؟!؟ 6 سال گذشت.... 6 سال پر از اتفاقای عجیب و غریب، پراز اشک و گریه و لبخند و درد و دل، پر از حسادت های بچگونه و رفاقتی که با هر حرصی ک بود ادامه اش دادیم
گفتی واست بنویسم درد و دل کنم ک چطور شناختم؟!؟ رک رک رک بخوام بگم کاش هیچوقت نمیزاشتم بقیه فکر کنن چه دل مهربونی داری و چقدر ساده ایی اونجوری کسی به خودش اجازه نمیداد دلت رو بشکنه و قضاوتت کنه
همیشه بحث و دعوای ما به دوتا موضوع ختم میشد یکیش اینکه این آدمها شاید ظاهرا مهربون باشن ولی باطنشون چیز دیگه اس:)) کلی چیز ازت یاد گرفتم صبوری، مهربونی، کمک کردن به کسانی ک احتیاج دارن، رفاقت و خواهری حتی مادری کردن وقتی ک حتی من مجردم و بچه ایی ندارم:))) همیشه میگفتم اینقد خرید زدن و کمک کردن تهش دلتو میشکنه ولی تو یه جمله میگفتی ک من از هر دستی کمک برسونم خدا ده برابرش رو بهم میده.... سما جانم ولی من هنوز رو حرفمم این ادمها هیچوقت روی واقعی خودشون رو نشون نمیدن🍬💔🤗همیشه یه راهی پیدا میکنن که زهرشون رو بریزن و من این رو دیدم و تو بهش باور نداری....
دومین مشکلی ک شاید همیشه دلم رو شکست این بود ک من توی رفاقت با تو فهمیدم حسودم خیلی حسود قبل از تو حتی زره ایی به شخصی حسادت نمیکردم
ولی توی این 6 سال حتی حرفی ک فقط زبونی به کسی گفتی و قربون صدقه اش رفتی رو شنیدم حس کردم قراره ازم بگیرنت قراره دیگه نداشته باشمت:))))) من وقتایی که قهر بودم باهات واسه همچین موضوعات پیش پا افتاده ایی روزی صدبار پروفت رو نگاه میکردم کی بودنت رو کی خوابیدنت رو و فقط شاید خدا بدونه من چقد دلتنگی کشیدم تو این رابطه:)
من بزرگ شدنم با تو بود ولی دلم نمیخواد همیشه بهت یاداوری کنم که تو پناه منی، خیلی سعی کردم به جای اینکه درد باشم واست ادمی باشم که به راحتی بتونی کنارش خودت باشی:)))) امیدوارم که یه روزی منم پناه تو بشم و بشم دختر ارشدت و تو مادر دومم🤍🎀:)
سلام راجبش نظر بدهیدبه گذشته ی زندگیم و آدمهایی که اومدن و رفتن که نگاه میکنم، میبینم مجازی خیلی هم واسه من جای بدی نبوده
رفاقتی ک از یه جمله ی همه اینجا رل دارن ما موندیم بی کس( توف به شانس ما) شروع شد و همونجا با جمله ی ( اشکالی نداره ک بیا من میشم عشق تو) ادامه پیدا کرد:)))
میبینی بانو؟!؟ 6 سال گذشت.... 6 سال پر از اتفاقای عجیب و غریب، پراز اشک و گریه و لبخند و درد و دل، پر از حسادت های بچگونه و رفاقتی که با هر حرصی ک بود ادامه اش دادیم
گفتی واست بنویسم درد و دل کنم ک چطور شناختم؟!؟ رک رک رک بخوام بگم کاش هیچوقت نمیزاشتم بقیه فکر کنن چه دل مهربونی داری و چقدر ساده ایی اونجوری کسی به خودش اجازه نمیداد دلت رو بشکنه و قضاوتت کنه
همیشه بحث و دعوای ما به دوتا موضوع ختم میشد یکیش اینکه این آدمها شاید ظاهرا مهربون باشن ولی باطنشون چیز دیگه اس:)) کلی چیز ازت یاد گرفتم صبوری، مهربونی، کمک کردن به کسانی ک احتیاج دارن، رفاقت و خواهری حتی مادری کردن وقتی ک حتی من مجردم و بچه ایی ندارم:))) همیشه میگفتم اینقد خرید زدن و کمک کردن تهش دلتو میشکنه ولی تو یه جمله میگفتی ک من از هر دستی کمک برسونم خدا ده برابرش رو بهم میده.... سما جانم ولی من هنوز رو حرفمم این ادمها هیچوقت روی واقعی خودشون رو نشون نمیدن🍬💔🤗همیشه یه راهی پیدا میکنن که زهرشون رو بریزن و من این رو دیدم و تو بهش باور نداری....
دومین مشکلی ک شاید همیشه دلم رو شکست این بود ک من توی رفاقت با تو فهمیدم حسودم خیلی حسود قبل از تو حتی زره ایی به شخصی حسادت نمیکردم
ولی توی این 6 سال حتی حرفی ک فقط زبونی به کسی گفتی و قربون صدقه اش رفتی رو شنیدم حس کردم قراره ازم بگیرنت قراره دیگه نداشته باشمت:))))) من وقتایی که قهر بودم باهات واسه همچین موضوعات پیش پا افتاده ایی روزی صدبار پروفت رو نگاه میکردم کی بودنت رو کی خوابیدنت رو و فقط شاید خدا بدونه من چقد دلتنگی کشیدم تو این رابطه:)
من بزرگ شدنم با تو بود ولی دلم نمیخواد همیشه بهت یاداوری کنم که تو پناه منی، خیلی سعی کردم به جای اینکه درد باشم واست ادمی باشم که به راحتی بتونی کنارش خودت باشی:)))) امیدوارم که یه روزی منم پناه تو بشم و بشم دختر ارشدت و تو مادر دومم🤍🎀:)

