🗽 دکلمــــــه 🗽




دوباره شب،دوباره تازیانه هایی که تو این تاریکی نمیفهمیم از طرف کدوم درد بی درمون میخوره رو بدنمون و صداش سکوت شب رو میشکنه.
وقتی که چشماتو میبندی انگار تموم غم های دنیا با یه نخ بسته شده به مژه هات ک کشیده بشند طرفت.

وقتی که بچه بودیم اگه میترسیدیم از چیزی میرفتیم زیر پتو،اون پتو انگار حکم سپر محافظتی رو برامون داشت،،ای کاش میشد شبایی که خیلی درد داریم بریم زیر پتو و اون دردا اونطرف پتو بمونند لااقل یه دل سیر بخوابیم ک فرداش جون داشته باشیم واسه بیدار شدن و تحمل مشکلات جدید زندگیمون.
همه چیز از جایی شروع شد که بزرگ شدیم،از وقتی بزرگ شدم،از وقتی بابا دیگه پول تو جیبی بهمون نداد،از وقتی صدام دورگه شد و وارد اجتماع شدم،شروع درد ها بود نه بزرگ شدن.
هی به خودم گفتم بزرگتر که بشم همه چیز روبه راه میشه،ولی هرچی بزرگتر شدم دردامم بزرگتر شد
امشب که دهه سوم زندگیم داره نفسای اخرشو میزنه یه علامت سوال بزرگ اومده تو ذهنم که میشه یه شب مثل دوران بچگیم راحت بخوابم ؟که اگه درد و غم اومد سراغم پتومو بکشم رو سرم و دردامو بزارم اونور پتوم،صبحش مامانم با لیوان شیر بیاد بالا سرم و بگه پسرم پاشو مدرسه ت دیر شد،منم بهونه بیارم و خودمو بزنم ب مریضی که نرم مدرسه و دوباره بخوابم و بشم شاد ترین و خوشبخت ترین ادم دنیا؟؟؟

و علیرضا اذر چه حق گفت:
((یا کنج قفس،یا مرگ
این بخت کبوتر هاست

دنیا پل باریکی
بین بد و بدتر هاست

ای بر پدرت دنیا
ان باغ جوانم کو؟

دریاچه ارامم
کوه هیجانم،کو؟)#
#ارامش
#دیدو
#دلتنگی
#درد

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🗽 دکلمــــــه 🗽 دوباره شب،دوباره تازیانه هایی که تو این تاریکی نمیفهمیم از طرف کدوم درد بی درمون میخوره رو بدنمون و صداش سکوت شب رو میشکنه. وقتی که چشماتو میبندی انگار تموم غم های دنیا با یه نخ بسته شده به مژه هات ک کشیده بشند طرفت. وقتی که بچه بودیم اگه میترسیدیم از چیزی میرفتیم زیر پتو،اون پتو انگار حکم سپر محافظتی رو برامون داشت،،ای کاش میشد شبایی که خیلی درد داریم بریم زیر پتو و اون دردا اونطرف پتو بمونند لااقل یه دل سیر بخوابیم ک فرداش جون داشته باشیم واسه بیدار شدن و تحمل مشکلات جدید زندگیمون. همه چیز از جایی شروع شد که بزرگ شدیم،از وقتی بزرگ شدم،از وقتی بابا دیگه پول تو جیبی بهمون نداد،از وقتی صدام دورگه شد و وارد اجتماع شدم،شروع درد ها بود نه بزرگ شدن. هی به خودم گفتم بزرگتر که بشم همه چیز روبه راه میشه،ولی هرچی بزرگتر شدم دردامم بزرگتر شد امشب که دهه سوم زندگیم داره نفسای اخرشو میزنه یه علامت سوال بزرگ اومده تو ذهنم که میشه یه شب مثل دوران بچگیم راحت بخوابم ؟که اگه درد و غم اومد سراغم پتومو بکشم رو سرم و دردامو بزارم اونور پتوم،صبحش مامانم با لیوان شیر بیاد بالا سرم و بگه پسرم پاشو مدرسه ت دیر شد،منم بهونه بیارم و خودمو بزنم ب مریضی که نرم مدرسه و دوباره بخوابم و بشم شاد ترین و خوشبخت ترین ادم دنیا؟؟؟ و علیرضا اذر چه حق گفت: ((یا کنج قفس،یا مرگ این بخت کبوتر هاست دنیا پل باریکی بین بد و بدتر هاست ای بر پدرت دنیا ان باغ جوانم کو؟ دریاچه ارامم کوه هیجانم،کو؟)# #ارامش #دیدو #دلتنگی #درد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عشق
پسند
ناراحت
6
0 التعليقات 0 المشاركات 0 هدیه ها
هدایای ارسالی

برای حمایت از این پست،هدیه بفرستید