🔻خودت را به کَری بزن!
🔹دو قورباغه در گودال عمیقی افتادند و هرچه تلاش کردند نتوانستند نجات پیدا کنند. یکی از قورباغهها از تلاش دستکشید و به قورباغه دیگر گفت بهتر است تسلیم شوند. اما قورباغه دوم به تلاش ادامهداد و با اینکه اطرافیان به او میگفتند که موفق نخواهد شد یا حتی مسخرهاش میکردند، همچنان تلاش میکرد.
🔸در نهایت، قورباغه دوم توانست خود را نجات دهد. قورباغهها از او پرسیدند که چگونه موفق شده، اما او هیچ جوابی نداد. هرچه با او حرف زدند پاسخی نیافتند. تا اینکه همه متوجه شدند قورباغه پیروز، ناشنوا است.
اما هیچکدام نفهمیدند که قورباغه نه تنها حرفهای ناامیدکننده و مسخرهکردنهای آنها را نمیشنید بلکه فکر میکرد که آنها او را تشویق میکنند، بنابراین انگیزهاش برای تلاش بیشتر هم شد.
🔹دو قورباغه در گودال عمیقی افتادند و هرچه تلاش کردند نتوانستند نجات پیدا کنند. یکی از قورباغهها از تلاش دستکشید و به قورباغه دیگر گفت بهتر است تسلیم شوند. اما قورباغه دوم به تلاش ادامهداد و با اینکه اطرافیان به او میگفتند که موفق نخواهد شد یا حتی مسخرهاش میکردند، همچنان تلاش میکرد.
🔸در نهایت، قورباغه دوم توانست خود را نجات دهد. قورباغهها از او پرسیدند که چگونه موفق شده، اما او هیچ جوابی نداد. هرچه با او حرف زدند پاسخی نیافتند. تا اینکه همه متوجه شدند قورباغه پیروز، ناشنوا است.
اما هیچکدام نفهمیدند که قورباغه نه تنها حرفهای ناامیدکننده و مسخرهکردنهای آنها را نمیشنید بلکه فکر میکرد که آنها او را تشویق میکنند، بنابراین انگیزهاش برای تلاش بیشتر هم شد.
🔻خودت را به کَری بزن!
🔹دو قورباغه در گودال عمیقی افتادند و هرچه تلاش کردند نتوانستند نجات پیدا کنند. یکی از قورباغهها از تلاش دستکشید و به قورباغه دیگر گفت بهتر است تسلیم شوند. اما قورباغه دوم به تلاش ادامهداد و با اینکه اطرافیان به او میگفتند که موفق نخواهد شد یا حتی مسخرهاش میکردند، همچنان تلاش میکرد.
🔸در نهایت، قورباغه دوم توانست خود را نجات دهد. قورباغهها از او پرسیدند که چگونه موفق شده، اما او هیچ جوابی نداد. هرچه با او حرف زدند پاسخی نیافتند. تا اینکه همه متوجه شدند قورباغه پیروز، ناشنوا است.
اما هیچکدام نفهمیدند که قورباغه نه تنها حرفهای ناامیدکننده و مسخرهکردنهای آنها را نمیشنید بلکه فکر میکرد که آنها او را تشویق میکنند، بنابراین انگیزهاش برای تلاش بیشتر هم شد.