خدایاگرتوهم درد عاشقی رومیکشیدی توهم زهرجدایی رو به تلخی می چشیدی پشیمون ازاینکه عشقوآفریدی خدایا آسی وخسته زدرگاهت طلوع کردم نمازعشق روآخر به خون دل وضوکردم دلم دیگر به جان آمد دراین شبهای تنهایی بیابشنوتو فریادی که پنهان در گلوکردم بیابشنو تو فریادی که درگلو کردم....
-
لطفا وارد شوید، برای لایک کردن، اشتراک گذاری و نظر در مورد این!
داستان های بیشتر