کدام شعر!
وقتی که آواز پرواز
در گلوی آسمان یخ زده است
مگر بهار یادت
شکوفه زار کند زمین لبهایم را
در این زمانه که آدم به گریه منتسب است
ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس و غمگسار چونی بی من !
من با رخ چون خـزان زردم بی تو
تو با رخ چون بهار چونی بی من
ای زندگی تن و توانم همه تو !
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از انی همه من
من نیست شدم در تو از انم همه تو.
کدام شعر!
وقتی که آواز پرواز
در گلوی آسمان یخ زده است
مگر بهار یادت
شکوفه زار کند زمین لبهایم را
در این زمانه که آدم به گریه منتسب است
ای همدم روزگار چونی بی من
ای مونس و غمگسار چونی بی من !
من با رخ چون خـزان زردم بی تو
تو با رخ چون بهار چونی بی من
ای زندگی تن و توانم همه تو !
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از انی همه من
من نیست شدم در تو از انم همه تو.